شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در یک جمع خانوادگی یا دوستانه، لطیفهای بامزه و نسبتاً ساده را تعریف کردهاید و ناگهان جمع از خنده منفجر شده، اما در همان لحظه متوجه نگاههای متعجب و بیواکنش کودکان حاضر در جمع شدهاید. آنها با چشمانی گشاد، تنها به بزرگترهایی نگاه میکنند که از ته دل میخندند، بیآنکه خودشان حتی لبخندی زده باشند. این واکنش چه معنایی دارد؟ آیا کودکان موضوع لطیفه را درک نمیکنند؟ یا اساساً توانایی خندیدن به یک شوخی، فراتر از آن چیزیست که تصور میکنیم؟
جالب است بدانید روانشناسان به این پرسش نیز پاسخ دادهاند. آنها معتقدند توانایی درک شوخی، تنها یک تجربه سرگرمکننده نیست، بلکه فرآیندی پیچیده و چندلایه است که به رشد شناختی، زبانی و حتی اجتماعی کودک گره خورده است.
مراحل شکلگیری شوخطبعی در کودکان
روانشناسان رشد کودک، روند درک شوخی و لطیفه را بهعنوان بخشی از فرآیند رشد ذهنی و اجتماعی بررسی کردهاند، آنها معتقدند که کودکان برای رسیدن به توانایی درک شوخی، چند مرحله مشخص را طی میکنند. جالب است بدانید که سه مرحله از این روند، مربوط به بازه سنی پیش از شش سالگی است؛ دورهای که پایههای شناختی لازم برای درک طنز در ذهن کودک شکل میگیرد. اگر این مراحل را بشناسید، میتوانید متناسب با سن کودک، واکنش طنزآمیزی از او بگیرید و به تقویت هوش اجتماعی و زبانی او نیز کمک کنید.
مرحله اول: شوخیهای کودکانه در سنین ۱۸ تا ۲۴ ماه (بازی با وسایل و اشیای روزمره)
«مکگی»، روانشناس متخصص در زمینهی شوخطبعی کودکان، معتقد است که تا قبل از حدود یکونیم سالگی، کودکان معنای شوخی را درک نمیکنند، البته این به آن معنا نیست که نمیخندند؛ بلکه خندههایشان بیشتر واکنشی غریزی به تحریکات ساده مانند قلقلک دادن و یا حرکات اغراقآمیز بزرگترهاست اما بین ۱۸ تا ۲۴ ماهگی، اتفاقی جالب و مهم رخ میدهد: کودک کمکم شروع به انجام اعمالی میکند که جنبه طنز دارد، حتی اگر خودش هنوز معنای دقیق آن را نداند.
در این مرحله، کودک در حال آزمونوخطا با اشیای اطرافش است تا کاربرد آنها را کشف کند و در این فرآیند، گاهی به شکل ناخودآگاه رفتارهایی انجام میدهد که برای بزرگترها خندهدار است؛ مثلاً وقتی از یک لیوان بهجای تلفن استفاده میکند یا کتابی را مانند بالش زیر سرش میگذارد. او هنوز درک نمیکند که این استفادهها «غیرواقعی» یا «طنزآمیز» هستند، اما وقتی با خنده و واکنش مثبت اطرافیان مواجه میشود، ممکن است همان رفتار را تکرار کند و این تکرار نه از روی فهم معنای شوخی، بلکه به دلیل تقویت شدن رفتارش توسط خنده و توجه دیگران است.
در این سن، اگر شما هم همان کار کودک را بهصورت اغراقآمیز تقلید کنید، ممکن است کودک با خنده پاسخ دهد، مثلاً اگر با لیوان «الو الو» کنید، یا از یک جوراب بهعنوان کلاه استفاده نمایید، کودک نهتنها سرگرم میشود بلکه از خنده نیز لبریز خواهد شد. استفاده از عروسکهای انگشتی به جای انسانهای واقعی یا تقلید صداهای خاص نیز میتواند کودک را در این مرحله شاد و سرگرم کند — البته به شرطی که کودک در آن لحظه پذیرای بازی باشد.
مرحله دوم: شوخیهای زبانی در کودکان دو تا سه ساله
با ورود کودک به بازه سنی دو تا سه سالگی، یکی از مهمترین و چشمگیرترین جهشهای رشدی او در حوزه زبان رخ میدهد. در این سن، دایره واژگانی کودک به سرعت گسترش مییابد؛ او نهتنها کلمات بیشتری میشنود، بلکه سعی میکند آنها را در مکالمه و بازیهای روزمرهاش نیز به کار ببرد. همین تمرینهای پیدرپی باعث میشود کودک دچار اشتباهات جالبی شود—اشتباهاتی که از نگاه بزرگترها اغلب بامزه یا خندهدار به نظر میرسد.
در این مرحله، کودک ممکن است واژگان را به اشتباه جای یکدیگر استفاده کند؛ مثلاً به جای «پا» بگوید «دست» یا به جای «گربه» از «سگ» استفاده کند. این اشتباهات زبانی که گاهی ناخواسته و گاهی آگاهانه انجام میشوند، باعث خنده اطرافیان میشود. جالبتر اینکه کودک نیز به تدریج متوجه میشود که گفتن برخی از کلمات خاص یا اشتباهاتش واکنش خندهدار ایجاد میکند به همین دلیل، ممکن است بارها یک کلمه اشتباه را تکرار کند تا واکنش مشابهی از دیگران بگیرد.
روانشناسان رشد زبان معتقدند که این بازیهای زبانی ساده، بخش مهمی از فرآیند یادگیری و رشد شناختی کودک هستند. کودکان از طریق آزمونوخطا میآموزند که چگونه زبان کار میکند و در عین حال، با تجربه کردن واکنشهای دیگران، حس شوخطبعی خود را نیز پرورش میدهند در واقع، کودک در این سن برای نخستینبار با مفهومی ابتدایی از «بازی با کلمات» آشنا میشود؛ مفهومی که در سالهای بعد، در قالب لطیفهها، جناسها و بازیهای زبانی پیچیدهتر ادامه خواهد یافت.
مرحله سوم: شوخیهای مفهومی در کودکان سه تا هفت ساله
در بازه سنی سه تا هفت سالگی، کودک وارد مرحلهای میشود که در آن توانایی درک مفاهیم بهطور چشمگیری افزایش مییابد. «مفهوم» در زبان روانشناسی رشد، به مجموعهای از ویژگیها و نشانهها اطلاق میشود که کودک آنها را برای شناسایی و درک اشیاء، حیوانات یا پدیدهها به کار میبرد بهعنوان مثال، کودک میآموزد که گربه موجودی پشمالو با چشمان بادامی، حرکتهای نرم و صدای خاصی به نام "میو" است. این اجزا در ذهن او به صورت یک الگوی ذهنی ذخیره میشوند.
حال اگر در داستان یا بازی، یکی از اجزای این الگو به شکلی غیر منتظره تغییر کند—برای مثال، گربهای که به جای «میو»، صدای گاو («ما») در میآورد—این ناهماهنگی باعث خنده کودک میشود در واقع، کودک در این سنین قادر است تناقضهای بین آنچه انتظار دارد و آنچه واقعاً میبیند یا میشنود را تشخیص دهد و همین تضاد میان واقعیت ذهنی و اتفاق خیالی، پایهگذار شوخطبعی مفهومی در او میشود.
از همین ویژگی میتوان به شکل خلاقانهای در قصه گویی یا بازیهای خانوادگی استفاده کرد مثلاً میتوان حیوانات داستان را با ویژگیهایی عجیب و غیرمعمول معرفی کرد: شیری که میو میکند، یا پرندهای که به جای پرواز، از درخت بالا میرود. این گونه تصاویر ذهنی طنزآمیز و غیرواقعی، بهشدت برای کودکان این سنین جذاب هستند و خنده و شادی زیادی برایشان به همراه دارند.
جالب است بدانید که این نوع شوخیهای مفهومی، نهتنها باعث سرگرمی کودک میشود بلکه به تقویت مهارتهای شناختی او نیز کمک میکند. کودک از طریق این بازیها یاد میگیرد که تفاوت میان واقعیت و تخیل چیست و چگونه میتوان از تخیل برای خلق داستانهای جذاب و خندهدار استفاده کرد.
شوخیهای ممنوع برای کودکان زیر شش سال
هرچند شوخی و خنده بخش جدانشدنی از دنیای کودکان است، اما برخی از لطیفهها و شوخیها برای بچههای زیر شش سال مناسب نیستند—یا چون از نظر رشدی هنوز آمادگی درک آنها را ندارند و یا به دلایل مهمی همچون محافظت روانی و جنسی از کودک، نباید با آنها مواجه شوند.
شوخیهایی که با بازی زبانی ساخته شدهاند
بخشی از لطیفهها در زبان بزرگترها بر پایهی "بازی با کلمات" طراحی شدهاند؛ یعنی کلماتی با معانی دوگانه یا اصطلاحاتی که همزمان میتوانند به دو چیز اشاره داشته باشند. درک این نوع شوخیها نیازمند بلوغ زبانی و شناخت عمیقتری از مفاهیم واژگان است—مهارتی که معمولاً در کودکان زیر شش سال هنوز بهطور کامل شکل نگرفته.
برای مثال، لطیفهای کلاسیک را در نظر بگیرید: «یکبار کودکی دستش را دراز کرد و نمکپاش را از آن طرف سفره برداشت. پدرش گفت: "مگر زبان نداری؟" کودک پاسخ داد: "دارم، ولی زبانم به آن طرف سفره نمیرسد!"»
این لطیفه برای بزرگسالان و حتی کودکان بزرگتر بامزه است، چون بازی زبانی میان دو معنای "زبان" را درک میکنند—هم "ابزار سخن گفتن" و هم "اندام فیزیکی داخل دهان". اما کودکان خردسال توانایی تجزیه و تحلیل همزمان این دو معنا را ندارند و به همین دلیل چنین لطیفههایی برای آنها بیمفهوم است و هیچ خندهای به دنبال ندارد.
بر اساس یافتههای روانشناسی رشد زبان، درک طنزهای زبانی معمولاً از حدود شش تا هفت سالگی آغاز میشود؛ زمانی که مغز کودک توانایی تمایز معنایی و درک استعارهها و دوگانگیهای واژگانی را پیدا میکند بنابراین، شوخیهای اینچنینی را بهتر است برای سنین بالاتر نگه دارید تا خندهدار بودن آنها واقعاً برای کودک ملموس و لذتبخش باشد.
شوخیهای پیچیده و نامناسب برای کودکان خردسال
در جهان بزرگسالان، برخی شوخیها آنقدر با ظرافت طراحی شدهاند که ذهن را شگفتزده میکنند؛ اما این نوع شوخیها برای کودکان زیر شش سال نهتنها خندهدار نیستند، بلکه حتی ممکن است گیجکننده باشند. دلیل سادهای پشت این موضوع وجود دارد: توانایی تحلیل منطقی و درک تناقضهای خلاقانه هنوز در این سن رشد کافی پیدا نکرده است.
برای مثال، فرض کنید از کودکی میپرسید: «میدونی چطور شش فیل داخل یک فولکسواگن جا میشن؟» و بعد پاسخ میدهید: «سه تا جلو، سه تا عقب!» در نگاه یک بزرگسال، این پاسخ ساده و خندهدار است چون با واقعیت تضاد دارد و همین تضاد باعث خنده میشود اما کودکی که هنوز درک درستی از ابعاد، مقیاس و منطق فضایی ندارد، هیچ تضادی را احساس نمیکند در واقع این نوع شوخیها برای کودکان خردسال صرفاً بیمعنی هستند.
مطالعات رشد شناختی نشان میدهند که درک طنزهایی با لایههای پیچیدهتر مانند طنزهای غیرمنطقی یا غیرمنتظره، معمولاً بعد از یازدهسالگی بهطور کامل شکوفا میشود بنابراین، تا زمانی که مغز کودک به توانایی تحلیل ذهنی و درک انتزاعی نرسیده، این دسته از لطیفهها را کنار بگذارید.
شوخیهای جنسی؛ خطرناک، حتی اگر کودک نخندد
در میان انواع لطیفههایی که بزرگسالان به آنها میخندند، لطیفههای جنسی جایگاه خاصی دارند اما نکتهای که بسیاری از والدین یا اطرافیان نادیده میگیرند این است که حتی اگر کودک معنای چنین لطیفههایی را درک نکند، واکنش بزرگترها—خصوصاً خنده، تعجب یا سکوتهای معنادار—میتواند کنجکاوی کودک را بیش از حد بیدار کند.
این کنجکاوی اغلب بهجای پاسخهای سنجیده و متناسب با سن، او را به سمت منابع نادرست و گاه خطرناک سوق میدهد. روانشناسان کودک بارها تأکید کردهاند که لطیفههای جنسی هرگز نباید بهعنوان ابزار آموزش یا حتی تفریح در حضور کودکان بهکار روند زیرا تربیت جنسی مسئلهای کاملاً مجزا و نیازمند برنامهریزی، زمانبندی مناسب و زبان علمی ساده است—نه شوخی و خنده.
پس اگرچه کودکان در این سن ممکن است معنای لطیفههای جنسی را نفهمند، اما خندیدن بزرگترها به آنها میتواند پیامهایی پنهان منتقل کند و درک کودک از روابط انسانی را بهطور نادرستی شکل دهد.
شوخیهای قومیتی؛ بذری برای تبعیض در ذهن کودک
لطیفههای قومیتی ممکن است برای بزرگترها به ظاهر بیضرر و طنزآمیز بهنظر برسند، اما وقتی پای کودکان به میان میآید، ماجرا شکل دیگری پیدا میکند. کودکی که این لطیفهها را در جمع خانواده، مهمانی یا حتی در تلویزیون میشنود، کمکم این پیام را دریافت میکند که تمسخر یک گروه انسانی—صرفاً به دلیل زبان، لهجه یا قومیتشان—کار قابل قبولی است.
روانشناسان اجتماعی، شوخیهای قومیتی را شکلی از "پرخاشگری پنهان" طبقهبندی میکنند چرا که این نوع شوخیها با لبخند آغاز میشوند اما بذر تبعیض، بیاحترامی و نگاه از بالا به پایین را در ذهن کودک میکارند بنابراین گفتن چنین لطیفههایی در حضور کودکان، نه تنها یک هنجار اشتباه رفتاری را برای آنها عادیسازی میکند، بلکه بهنوعی مجوز ضمنی برای ابراز توهینآمیز این ذهنیت در محیطهای اجتماعی میدهد.
نتیجهی چنین تربیتی ممکن است زمانی آشکار شود که فرزندتان با صورتی کبود و دلی شکسته به خانه بازگردد—چرا که در مدرسه یا جمعی دیگر، همان لطیفه قومیتی را برای فردی از آن قوم تکرار کرده و با واکنشی تند مواجه شده است.
فراموش نکنیم: کودکان ارزشها را از رفتار ما یاد میگیرند، نه از حرفهایمان. اگر میخواهید فرزندتان انسان محترمی بار بیاید که به تفاوتهای فرهنگی و قومی دیگران احترام بگذارد، از همین حالا باید خط قرمزهای شوخطبعی را برایش مشخص کنید. احترام به هویت انسانی دیگران، از خانه آغاز میشود.
نتیجهگیری پایانی
درک شوخطبعی و لطیفهها برای کودکان از سنین بسیار پایین آغاز میشود و رشد آنها در این زمینه مراحل خاصی را طی میکند. از استفاده از اشیای مختلف بهعنوان وسایل غیرمعمول در سنین یک و نیم تا دو سالگی تا درک بازیهای کلامی و مفهومی در سنین بالاتر، هر مرحله از این فرآیند بهنوعی نشاندهندهی رشد شناختی و اجتماعی کودک است.
با این حال، والدین و مربیان باید دقت کنند که در این مسیر، شوخیها و لطیفههایی که ممکن است برای کودکان نامناسب و حتی مضر باشند، به درستی شناسایی و اجتناب شوند. شوخیهای جنسی، قومیتی و پیچیده نه تنها برای کودکان زیر شش سال مفهوم ندارند، بلکه میتوانند تاثیرات منفی بر تربیت اخلاقی و اجتماعی آنها بگذارند.
بنابراین، مهمترین مسئولیت ما در دنیای کودکان این است که با استفاده از شوخیهای مناسب، آنها را به سمتی هدایت کنیم که علاوه بر رشد احساسات مثبت، احترام به تفاوتها و ارزشهای انسانی را نیز بیاموزند. شوخطبعی در کنار آموزش اخلاقی و اجتماعی، میتواند به ابزاری مفید برای تقویت ارتباطات مثبت و رشد شخصیت کودک تبدیل شود.