بررسی انواع دلبستگی در کودکان و تاثیرات آن بر شخصیت کودکان در بزرگسالی

انواع سبک‌های دلبستگی در کودکان

دلبستگی به پیوند عاطفی و احساسی میان کودک و مراقبان اولیه (به ویژه مادر) اطلاق می‌شود و این رابطه تأثیر زیادی بر رشد روانی و اجتماعی کودک دارد. این پیوند عاطفی که از بدو تولد شکل می‌گیرد، باعث ایجاد حس امنیت و اعتماد در کودک می‌شود و در بسیاری از ابعاد زندگی او تأثیرگذار است. به طور کلی، روانشناسان و پژوهشگران دلبستگی را به چهار نوع اصلی تقسیم‌بندی کرده‌اند: دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن اجتنابی، دلبستگی ناایمن مقاوم و دلبستگی پریشان. اما برای درک بهتر این سبک‌ها، مهم است که ابتدا به دو عامل اصلی که در شکل‌گیری سبک‌های دلبستگی نقش دارند، توجه کنیم: اول، میزان در دسترس بودن والدین یا مراقبان و دوم، میزان پاسخگویی و حساسیت آن‌ها به نیازهای عاطفی کودک.

دلبستگی ایمن: کودکانی که دارای دلبستگی ایمن هستند، هنگامی که مراقب اصلی خود را در دسترس داشته باشند، احساس امنیت می‌کنند این کودکان معمولاً قادر به آرامش و بازی کردن با دیگران هستند و زمانی که با موقعیت‌های جدید روبرو می‌شوند، می‌توانند از والدین یا مراقبان خود حمایت و راهنمایی بگیرند. سبک دلبستگی ایمن معمولاً به واسطه پاسخگویی مناسب والدین به نیازهای کودک شکل می‌گیرد.

دلبستگی ناایمن اجتنابی: در این سبک دلبستگی، کودک به دلیل عدم پاسخگویی یا ناتوانی والدین در فراهم آوردن حمایت عاطفی، معمولاً احساس تنهایی و بی‌اعتمادی به دیگران دارد، این کودکان ممکن است هنگام نیاز به حمایت، تلاش کنند تا احساسات خود را پنهان کرده و با اجتناب از جلب توجه، احساسات خود را سرکوب کنند در نتیجه، آن‌ها در روابط بین فردی خود معمولاً مشکل دارند و ممکن است از برقراری روابط نزدیک با دیگران خودداری کنند.

دلبستگی ناایمن مقاوم: کودکانی که دلبستگی مقاوم دارند، در مواقعی که والدین در دسترس نیستند، احساس ناامنی شدیدی می‌کنند و معمولاً به شدت به مراقب خود وابسته هستند، این کودکان ممکن است رفتارهایی همچون وابستگی شدید، خشم، یا اضطراب نشان دهند و وقتی که مراقب به نیازهای آنان پاسخ ندهد، رفتارهای نمایشی مانند گریه یا عصبانیت بروز می دهند.

دلبستگی پریشان: در این نوع دلبستگی، کودک اغلب دچار سردرگمی و تضاد در احساسات نسبت به مراقب خود می‌شود. کودک ممکن است در مواقع مختلف هم به دنبال نزدیکی و هم به دنبال فاصله گرفتن از مراقب خود باشد. این نوع دلبستگی معمولاً در شرایطی رخ می‌دهد که مراقب قادر به فراهم آوردن یک محیط پایدار و مطمئن برای کودک نباشد. کودک ممکن است در مواجهه با این تضادها احساس اضطراب و پریشانی زیادی کند.

در نهایت، این که والدین یا مراقبان چگونه به نیازهای عاطفی کودک پاسخ می‌دهند و چقدر در دسترس و پاسخگو هستند، تأثیر زیادی بر شکل‌گیری هر یک از این سبک‌های دلبستگی دارد بنابراین، درک و توجه به این ابعاد می‌تواند در حمایت از کودکان در مسیر رشد سالم و متعادل بسیار موثر باشد.

دلبستگی کودکان چیست؟

همانطور که در اول مقاله اشاره شد دلبستگی به پیوند عاطفی و احساسی عمیق میان کودک و مراقب اولیه، که به‌طور معمول مادر یا پدر هستند، اطلاق می‌شود. این پیوند نه تنها در مراحل اولیه رشد کودک اهمیت دارد بلکه تأثیرات آن بر تکامل شخصیت و رفتارهای فردی کودک در طول زندگی بسیار چشمگیر است به عبارت دیگر، نوع و کیفیت این ارتباط اولیه می‌تواند مسیر رشد اجتماعی، عاطفی و حتی شناختی کودک را تحت‌تأثیر قرار دهد.

کیفیت ارتباط والدین و یا مراقبان با کودک نقشی اساسی در نحوه تعامل کودک با دنیای پیرامون ایفا می‌کند و هنگامی که دلبستگی کودک به درستی شکل می‌گیرد و پاسخ‌های عاطفی مناسب از طرف مراقب به نیازهای او داده می‌شود، کودک به تدریج احساس امنیت و اعتماد به نفس پیدا می‌کند. این احساس امنیت به او کمک می‌کند تا به دنیای اطرافش اعتماد کند و به این باور برسد که دنیا و روابط اجتماعی محل‌هایی امن و قابل اعتماد هستند. این کودکان معمولاً دیدگاه مثبتی نسبت به خود و دیگران دارند و با توانمندی بیشتری می‌توانند با چالش‌های زندگی روبه‌رو شوند.

بر خلاف این، اگر ارتباط عاطفی میان کودک و مراقب از نظر کیفیت یا زمان ناکافی باشد، کودک ممکن است دیدگاه منفی نسبت به دنیای اطراف پیدا کند چنین کودکانی ممکن است احساس کنند که جهان مکان امنی برای آن‌ها نیست و به همین دلیل، در بزرگسالی با مشکلاتی مانند بی‌اعتمادی به دیگران، اضطراب و مشکلات روابط اجتماعی روبه‌رو شوند در واقع، اگر در مراحل اولیه رشد کودک، پیوند عاطفی به درستی برقرار نشود، این موضوع می‌تواند به بروز مشکلات روحی و رفتاری در آینده منجر شود.

دلبستگی ناایمن یکی از نتایج چنین ارتباطاتی است که می‌تواند در آینده باعث اختلالات روان‌شناختی مانند اضطراب، افسردگی و حتی مشکلات رفتاری شود. یکی از روان‌شناسان برجسته، ون واگنر، معتقد است که بسیاری از اختلالات روانی در بزرگسالی، از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی و نافرمانی‌های مقابله‌ای، ریشه در کیفیت دلبستگی و تجربه‌های دوران کودکی دارند به عبارت دیگر، کیفیت رابطه اولیه کودک با مراقب اصلی می‌تواند تأثیرات عمیق و پایدار در زندگی فردی و اجتماعی او بگذارد.

جان بالبی، روان‌شناس پیشگام در حوزه دلبستگی، برای نخستین‌بار مفهوم «دلبستگی» یا پیوند عاطفی را در علم روان‌شناسی معرفی کرد بالبی بر این باور بود که دلبستگی یکی از نیازهای غریزی و بیولوژیکی انسان‌هاست با این حال، وی تاکید کرد که ظرفیت و توانایی افراد در برآوردن این نیاز مشترک با یکدیگر متفاوت است و به همین دلیل، روابط عاطفی و دلبستگی‌ها در افراد به‌صورت فردی و منحصر به فرد تجربه می‌شود به‌عبارت‌دیگر، نحوه تعامل انسان‌ها با نیازهای دلبستگی خود در مراحل مختلف زندگی به‌ویژه دوران کودکی تحت تاثیر عواملی مانند رفتار والدین، شرایط محیطی و عوامل فرهنگی قرار می‌گیرد.

بالبی همچنین اشاره داشت که تفاوت‌های فردی در نحوه مدیریت دلبستگی‌ها به میزان زیادی به نوع رشد و تجربه‌های اولیه کودکان در خانواده‌ها بستگی دارد در نتیجه، وی معتقد بود که توجه به نحوه ایجاد و تقویت روابط دلبستگی در دوران کودکی می‌تواند نقش مهمی در پیشگیری از بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری در دوران بزرگسالی ایفا کند.

احساس دلبستگی کودکان به والدین از چه سنی شروع می‌شود؟

دلبستگی کودکان به والدین، که در واقع پیوند عاطفی اولیه‌ای است که کودک با مراقب اصلی خود برقرار می‌کند، از دوران بسیار اولیه زندگی آغاز می‌شود این پیوند یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌دهنده به رشد روانی، اجتماعی و عاطفی کودک است و تأثیرات آن تا دوران بزرگسالی نیز ادامه دارد. دلبستگی در کودکان معمولاً از سن 6 ماهگی به وضوح آغاز می‌شود و کودک شروع به نشان دادن رفتارهایی می‌کند که نشان‌دهندهٔ تمایل او به ارتباط با مراقب خود است.

در این دوران، کودک برای اولین بار قادر به تجربه و شناسایی احساسات عاطفی پیچیده‌تری همچون علاقه، نیاز به امنیت و وابستگی می‌شود. رفتارهایی مانند لبخند زدن، گریه کردن، دنبال کردن حرکت‌های مادر با چشم، دست زدن، تقلید کردن و چسبیدن به مادر از جمله نشانه‌های ابتدایی دلبستگی در این سن است. این رفتارها به کودک کمک می‌کنند تا احساس امنیت را در نزدیکی مراقب خود تجربه کند و در عین حال، به او نشان می‌دهد که مراقبش در مواقع نیاز در دسترس است و می‌تواند او را حمایت کند.

یکی از رفتارهای قابل توجه که معمولاً از این سن آغاز می‌شود، رفتار جلب توجه است که کودک از طریق آن به مراقب خود اشاره می‌کند که به او نیاز دارد. این جلب توجه می‌تواند از طریق گریه کردن، دست زدن و حتی حرکات بدن انجام شود. در واقع، این رفتارها نشان‌دهنده‌ی نخستین مراحل برقراری ارتباط عاطفی و ایجاد دلبستگی است.

همچنین، جهت‌یابی چشمی و دنبال کردن حرکت‌های مادر یا مراقب از جمله دیگر نشانه‌های مهمی هستند که در این سن بروز می‌کنند. کودک به طور طبیعی تمایل دارد به‌طور مداوم به مادر نگاه کند و از طریق این ارتباط چشمی، احساس نزدیکی و اعتماد بیشتری پیدا کند. این اقدامات ابتدایی، در حقیقت پایه‌گذار روابط عاطفی عمیق‌تر و پیچیده‌تر کودک در مراحل بعدی زندگی خواهد بود.

توجه به این رفتارها و نشانه‌های اولیه دلبستگی در سنین پایین می‌تواند به والدین کمک کند تا پیوند عاطفی قوی‌تری با کودک خود برقرار کنند همچنین این دلبستگی اولیه، به کودک احساس امنیت می‌دهد و به او این امکان را می‌دهد که در مواجهه با چالش‌ها و تجربه‌های جدید، به مراقب خود تکیه کند و احساس حمایت و حفاظت را تجربه نماید.

انواع دلبستگی کودکان

1. دلبستگی ایمن

همانطور که در ابتدای مقاله اشاره شد دلبستگی ایمن بهترین و سالم‌ترین سبک دلبستگی است که در آن کودک احساس امنیت و اطمینان خاطر می‌کند زمانی که در کنار مادر یا مراقب خود است. این پیوند اولیه باعث می‌شود که کودک با اعتماد به نفس و آرامش به فعالیت‌های مختلف پرداخته و در محیط اطراف خود جستجو کند. کودکانی که دلبستگی ایمن دارند، هنگامی که از مادر یا مراقب خود جدا می‌شوند، احساس ناراحتی و اضطراب می‌کنند؛ اما این اضطراب معمولاً کوتاه مدت است و به محض بازگشت به آغوش مادر یا مراقب خود، به سرعت آرام می‌شوند در این شرایط، کودک احساس می‌کند که حضور مادر به منزله یک منبع امنیت و حمایت است.

چگونه دلبستگی ایمن شکل می‌گیرد؟

دلبستگی ایمن زمانی ایجاد می‌شود که مراقب به طور مداوم به نیازهای عاطفی و فیزیکی کودک پاسخ دهد این پاسخگویی به نیازهای کودک، به ویژه در زمانی که کودک احساس گرسنگی، خستگی یا نیاز به توجه و محبت دارد، به طور مستقیم بر اعتماد کودک به مراقب تأثیر می‌گذارد. کودکانی که از دلبستگی ایمن برخوردار هستند، با احساس آرامش و امنیت از والدین خود جدا می‌شوند و می‌توانند با اعتماد به نفس بیشتری در جهان اطراف خود جستجو کنند. این سبک دلبستگی در طولانی مدت موجب شکل‌گیری احساس عزت نفس و خودارزشی در کودک می‌شود و در بزرگسالی، این ویژگی‌ها موجب ارتقای سلامت روانی و اجتماعی فرد می‌شود.

تاثیرات دلبستگی ایمن بر آینده کودکان

کودکانی که دارای دلبستگی ایمن هستند، در آینده به افراد مثبتی تبدیل می‌شوند که روابط خود را با دیگران به راحتی و با اعتماد برقرار می‌کنند این کودکان به دلیل امنیت عاطفی که در دوران کودکی تجربه کرده‌اند، معمولاً از زندگی خود احساس رضایت دارند و در روابط شخصی و حرفه‌ای خود موفق‌تر هستند. آنان به دلیل داشتن احساس امنیت از توانایی مقابله با چالش‌های زندگی برخوردارند و در شرایط سخت نیز می‌توانند تصمیمات منطقی و درست بگیرند.

دلبستگی ایمن به کودکان کمک می‌کند که در روابط اجتماعی خود نسبت به دیگران متعهدتر باشند و روابط بلندمدت و پایدارتری برقرار کنند همچنین، این افراد در بزرگسالی معمولاً از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند آن‌ها توانایی شناسایی و مدیریت هیجان‌های خود را دارند و به همین دلیل می‌توانند در مواجهه با مشکلات و اضطراب‌ها عملکرد بهتری داشته باشند. ویژگی‌های مثل توانایی تصمیم‌گیری صحیح و حل مسائل به طور اثربخش از دیگر نتایج دلبستگی ایمن هستند که این افراد را در زندگی اجتماعی و حرفه‌ای موفق‌تر می‌سازد.

در نتیجه، دلبستگی ایمن نه تنها بر رشد عاطفی و روانی کودک تأثیر می‌گذارد، بلکه به توانمندی‌های اجتماعی و عملکردهای بالای فرد در بزرگسالی نیز منجر می‌شود.

2. دلبستگی ناایمن اجتنابی

دلبستگی ناایمن اجتنابی نیز یکی از انواع دلبستگی است که در آن کودک به طور آشکار تمایلی به برقراری ارتباط عاطفی با مادر یا مراقب خود ندارد کودکان مبتلا به این نوع دلبستگی معمولاً در مواجهه با غریبه‌ها اضطراب زیادی احساس نمی‌کنند و در مواقعی که مادر یا مراقب خود را ترک می‌کنند، به ندرت دچار آشفته‌گی می‌شوند در حقیقت، این کودکان بیشتر از اینکه در غیاب مادر خود دچار نگرانی شوند، نسبت به حضور مادر و برقراری ارتباط عاطفی با او بی‌توجه هستند. حتی اگر مادر پس از مدتی بازگردد، کودک به هیچ عنوان از او استقبال نمی‌کند و به نظر می‌رسد که هیچ تمایلی به برقراری ارتباط مجدد ندارد.

دلبستگی نا ایمن اجتنابی چگونه شکل می‌گیرد؟

این نوع دلبستگی در کودک زمانی شکل می‌گیرد که مادر یا مراقب به نیازهای عاطفی کودک بی‌توجه باشد یا به طور مکرر از کودک دور باشد. زمانی که کودک متوجه شود که مادر قادر یا تمایلی به پاسخگویی به نیازهای او ندارد، به مرور زمان یاد می‌گیرد که وابستگی به مادر را بی‌فایده بداند و از نزدیک شدن به او اجتناب کند این رفتار اجتنابی معمولاً نشانه‌ای از تلاش کودک برای محافظت از خود در برابر ناکامی‌های عاطفی است. کودکانی که دلبستگی ناایمن اجتنابی دارند، در موقعیت‌های تنش‌زا یا هنگامی که نیاز به حمایت دارند، به سرعت از برقراری ارتباط با دیگران خودداری می‌کنند.

تاثیرات دلبستگی ناایمن اجتنابی بر آینده کودکان

کودکانی که دلبستگی نا ایمن اجتنابی دارند، در آینده معمولاً از برقراری روابط عاطفی صمیمانه با دیگران اجتناب می‌کنند این افراد در بزرگسالی به نظر می‌رسد که مستقل و خودکفا باشند، اما در واقع از آسیب‌های احتمالی در روابط انسانی و عاطفی می‌ترسند و از ابراز احساسات و اعتماد به دیگران خودداری می‌کنند. این کودکان در بزرگسالی ممکن است احساس کنند که هیچ فردی قادر نیست به درستی به نیازهای عاطفی‌شان پاسخ دهد و به همین دلیل اغلب در روابط خود احساس تنهایی و بی‌اعتمادی دارند.

افرادی که در دوران کودکی دلبستگی ناایمن اجتنابی را تجربه کرده‌اند، ممکن است در مواجهه با روابط صمیمی به جای نزدیک شدن به دیگران، به‌طور ناخواسته فاصله بگیرند و خود را از افرادی که به آن‌ها نزدیک می‌شوند، دور کنند. آن‌ها ممکن است از ترس طرد شدن یا رد شدن توسط دیگران، به روش‌های متفاوتی مانند وابستگی شدید یا کنترل‌گری سعی کنند احساس امنیت و ثبات عاطفی خود را پیدا کنند و در برخی موارد، این افراد به جای ایجاد روابط نزدیک و صمیمی، از زورگویی و پرخاشگری استفاده می‌کنند تا به شیوه‌ای نادرست کنترل محیط اطراف خود را در دست بگیرند.

این افراد به دلیل تجربه اولیه‌ای که از ناکامی در دلبستگی دارند، در بزرگسالی به طور ناخودآگاه به افرادی جذب می‌شوند که ممکن است رفتارهای مشابهی با مادر یا مراقب اولیه خود نشان دهند، تا اثبات کنند که "دنیا جای امنی نیست." این تمایل به روابط ناپایدار و مشکوک در واقع تلاش ناخودآگاه آن‌ها برای برخورد با ترس‌های دوران کودکی و اثبات خود به عنوان فردی مستقل و بی‌نیاز از حمایت دیگران است.

3. دلبستگی مقاوم یا دوسوگرا

دلبستگی مقاوم یا دوسوگرا نیز یکی دیگر از انواع دلبستگی است که در آن کودک به طور شدید و مداوم به مادر یا مراقب خود چسبیده و از ترک آن‌ها می‌ترسد این کودکان در موقعیت‌های ناآشنا به شدت بی‌قرار می‌شوند و بیشتر تمایل دارند در نزدیکی مادر خود بمانند تا اینکه به کاوش و بازی در محیط اطراف خود بپردازند. این رفتارها نشان‌دهنده ترس و اضطراب شدید از جدایی است. حتی پس از بازگشت مادر، کودک در بسیاری از مواقع از خود رفتارهای پرخاشگرانه نشان می‌دهد و به سختی می‌توان او را آرام کرد. گریه و بی‌قراری این کودکان اغلب طولانی و شدید است و کنترل آن برای مادر یا مراقب دشوار می‌شود.

چگونه دلبستگی مقاوم ایجاد می‌شود؟

دلبستگی مقاوم معمولاً زمانی شکل می‌گیرد که مادر یا مراقب در ارائه پیوند عاطفی به کودک رفتارهای متناقض و غیرقابل پیش‌بینی از خود نشان دهد این نوع دلبستگی به دلیل عدم ثبات در رفتارهای مادر به وجود می‌آید؛ به طوری که گاهی اوقات محبت مادر به کودک به صورت افراطی و در زمانی دیگر به شدت سرد و عصبانی است. این بی‌ثباتی در رفتار مادر باعث می‌شود که کودک احساس سردرگمی و اضطراب کند و نتواند به طور کامل به مادر خود اعتماد کند همچنین، در صورتی که مادر هنگام جدا شدن از کودک اطمینان خاطر به او ندهد که دوباره برخواهد گشت و او را تنها نخواهد گذاشت، این احساس بی‌ثباتی و عدم اعتماد در کودک تقویت می‌شود. کودک در این شرایط به شدت احساس ناامنی می‌کند و این احساس در نهایت به شکل دلبستگی مقاوم و دوسوگرا بروز پیدا می‌کند.

تاثیرات دلبستگی مقاوم بر آینده کودکان

کودکانی که دلبستگی مقاوم دارند، در روابط آینده خود الگوهای رفتاری متضادی از خود نشان می‌دهند این کودکان ممکن است در برخی موارد از برقراری ارتباط با دیگران هراس داشته باشند و از قرار گرفتن در فضاهای ناآشنا یا حضور در کنار افراد غریبه اجتناب کنند از سوی دیگر، برخی از این کودکان ممکن است به شدت به دیگران وابسته شوند و همواره ترس از دست دادن محبت و توجه دیگران را تجربه کنند. این وابستگی افراطی می‌تواند به روابط ناامنی در بزرگسالی منجر شود، چرا که این افراد به طور مداوم نگران طرد شدن و رد شدن توسط دیگران هستند.

کودکان دارای دلبستگی مقاوم معمولاً احساس نگرانی و اضطراب دارند و خود را به عنوان فردی طرد شده یا دوست نداشتنی می‌بینند این احساسات به مرور زمان به شکل نگرانی‌های مزمن و حتی افسردگی در بزرگسالی تبدیل می‌شود همچنین، این افراد ممکن است در مواجهه با روابط جدی و صمیمی از خود نشان دهند که نمی‌توانند به دیگران اعتماد کنند و از دست دادن ارتباطات عاطفی برای آن‌ها تبدیل به یک ترس دائمی می‌شود.

در مجموع، دلبستگی مقاوم باعث می‌شود که کودک در آینده نسبت به روابط عاطفی و انسانی احساس ناپایداری داشته باشد و در هنگام مواجهه با روابط جدید، درگیری‌های داخلی شدیدی را تجربه کند.

4. دلبستگی ناایمن آشفته

دلبستگی ناایمن آشفته یکی از پیچیده‌ترین و ناپایدارترین انواع دلبستگی است که در آن کودک رفتارهایی پر از تضاد و تناقض از خود نشان می‌دهد این کودکان گاهی به مادر یا مراقب خود می‌چسبند و به شدت به دنبال او می‌روند، اما در مواقع دیگر نسبت به آغوش و نزدیکی مادر مقاومت کرده و حتی ممکن است از آن امتناع کنند. این نوع از رفتارها نشان‌دهنده سردرگمی و ترس در کودک است که نمی‌تواند به طور مشخص واکنش‌های خود را نسبت به مادر یا مراقب نشان دهد.

کودکان دارای دلبستگی آشفته ویژگی‌هایی از دلبستگی‌های دیگر مانند دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا را در خود دارند و به طور خاص، این کودکان اغلب در موقعیت‌های بحرانی به شدت متناقض عمل می‌کنند، به این صورت که در یک لحظه نیاز به نزدیکی و دلداری دارند و در لحظه‌ای دیگر از آن اجتناب می‌کنند.

چگونه دلبستگی ناایمن آشفته ایجاد می‌شود؟

این نوع دلبستگی به طور معمول زمانی در کودک ایجاد می‌شود که نیازهای عاطفی و جسمی کودک نادیده گرفته شده و در پاسخ‌های مادر یا مراقب، احساس ترس و تهدید وجود داشته باشد برای مثال، در کودکانی که در محیطی با عدم ثبات عاطفی یا خطرات جسمی و روانی رشد می‌کنند، دلبستگی ناایمن آشفته شکل می‌گیرد. این نوع دلبستگی ممکن است در کودکانی که یکی از والدین خود را از دست داده‌اند یا قربانی سوء‌استفاده‌های جسمی یا جنسی شده‌اند، بیشتر مشاهده شود. در چنین شرایطی، کودک نمی‌تواند به طور سالم و سازنده به روابط عاطفی خود با مادر یا مراقب وابسته شود و این تضاد در احساسات باعث به‌وجود آمدن دلبستگی آشفته می‌شود.

تاثیرات دلبستگی ناایمن آشفته بر آینده کودک

کودکان مبتلا به دلبستگی ناایمن آشفته اغلب دچار رفتارهای متناقض و آشفته‌ای می‌شوند این کودکان ممکن است به دلیل عدم توانایی در مدیریت احساسات خود، بین عشق و نفرت از دیگران در تضاد باشند. این وضعیت در آینده به مشکلات جدی در برقراری روابط عاطفی منجر می‌شود. این کودکان ممکن است در برخورد با موقعیت‌های اجتماعی و عاطفی ناتوان از تصمیم‌گیری درست و رفتار سازنده باشند. مشکلات روانی و هیجانی مانند افسردگی، اضطراب و حتی اختلالات رفتاری در این کودکان مشاهده می‌شود.

جالب است که تحقیقات نشان داده‌اند میزان رضایت در زندگی زناشویی برای افرادی که در کودکی دلبستگی آشفته داشته‌اند، کمتر از دیگران است با این حال، نکته‌ای که باید توجه کرد این است که در سال‌های ابتدایی زندگی زناشویی، میزان طلاق در این افراد نسبت به افراد دارای دلبستگی‌های ایمن یا دوسوگرا کمتر است و این ممکن است به این دلیل باشد که افراد با دلبستگی آشفته، در ابتدا برای حفظ روابط خود به‌شدت وابسته می‌شوند، هرچند که این وابستگی در بلندمدت مشکلات زیادی ایجاد می‌کند.

ملاحظات فرهنگی و اجتماعی در دلبستگی کودکان

دلبستگی کودکان به‌عنوان یک فرآیند روان‌شناختی پیچیده، تحت تأثیر بسیاری از عوامل محیطی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارد در حالی که بسیاری از پژوهش‌های روان‌شناسی به شناسایی انواع دلبستگی و تأثیر آن‌ها بر زندگی فردی و اجتماعی کودکان پرداخته‌اند، تأثیرات فرهنگی و اجتماعی در شکل‌گیری و تقویت این سبک‌های دلبستگی نیز نمی‌تواند نادیده گرفته شود.

تفاوت‌های فرهنگی در سبک‌های دلبستگی

در جوامع مختلف، نحوه تربیت کودک و ارتباطات بین والدین و فرزندان تحت تاثیر باورها، ارزش‌ها و نهادهای اجتماعی خاص قرار دارد به‌عنوان مثال، در برخی از فرهنگ‌ها، وابستگی شدید و نزدیکی عاطفی کودک به مادر به‌عنوان یک ارزش اجتماعی مثبت تلقی می‌شود، در حالی که در فرهنگ‌های دیگر ممکن است استقلال کودک از ابتدا مورد تاکید قرار گیرد. این تفاوت‌های فرهنگی می‌توانند در شکل‌گیری سبک‌های دلبستگی و نحوه تعامل کودکان با والدین و یا مراقبان آن‌ها تأثیرگذار باشند.

برای مثال، در جوامع غربی که بر ارزش‌هایی چون استقلال، خودمختاری و خودبیان‌گری تأکید دارند، کودکان ممکن است در معرض الگوهای دلبستگی ایمن یا حتی اجتنابی قرار گیرند، زیرا والدین ممکن است به‌طور عمدی تلاش کنند که کودک خود را به سمت استقلال هدایت کنند. در این جوامع، کودک ممکن است از والدین خود فاصله بگیرد و بیشتر تمایل به ایجاد روابط با همسالان و محیط بیرونی داشته باشد.

در مقابل، در فرهنگ‌های شرقی که بر اهمیت وابستگی و حمایت عاطفی متقابل تأکید دارند، ممکن است الگوهای دلبستگی مقاوم یا دوسوگرا در کودکان رایج‌تر باشند در این جوامع، والدین اغلب زمان بیشتری را با فرزندان خود می‌گذرانند و از روابط نزدیک‌تر و وابسته‌تری برخوردارند. این نزدیکی عاطفی ممکن است در برخی موارد باعث ایجاد احساس نگرانی و اضطراب در کودک شود، به‌ویژه هنگامی که کودک از مادر یا مراقب خود دور می‌شود.

تأثیرات اجتماعی و محیطی

عوامل اجتماعی مانند وضعیت اقتصادی خانواده، شرایط اجتماعی و همچنین کیفیت خدمات آموزشی و پرورشی نظیر مهدکودک‌ها و مدارس نیز می‌توانند بر نحوه شکل‌گیری دلبستگی و تاثیر آن در بزرگسالی تاثیر گذار باشند. در جوامعی که خدمات حمایتی از خانواده‌ها به ویژه در دوران کودکی محدود است، کودکان ممکن است با دلبستگی‌های ناایمن بیشتری روبه‌رو شوند به‌علاوه، در جوامعی که نهادهای اجتماعی به‌طور مؤثری از والدین حمایت می‌کنند، مانند برنامه‌های آموزشی و پرورشی قوی برای والدین، ممکن است کودکانی با دلبستگی‌های ایمن‌تر پرورش یابند.

تفاوت‌های جهانی در سبک‌های دلبستگی

تحقیقات نشان داده است که در برخی کشورها مانند ایالات متحده و کشورهای غربی دیگر، سبک دلبستگی ایمن بیشتر رایج است، چرا که خانواده‌ها به‌طور کلی روی ایجاد احساس استقلال و اعتماد به نفس در کودک تأکید دارند اما در جوامع آسیایی، که اغلب بر وابستگی و نزدیکی عاطفی تأکید دارند، سبک‌های دلبستگی مقاوم و دوسوگرا بیشتر مشاهده می‌شوند. این تفاوت‌ها نشان‌دهنده تأثیرات عمیق فرهنگ‌ها و نهادهای اجتماعی بر نحوه تعامل والدین با کودکان و شکل‌گیری سبک‌های دلبستگی است.

به‌طور کلی، سبک‌های دلبستگی در کودکان نه تنها تحت تأثیر ویژگی‌های فردی و تجربیات شخصی قرار دارند، بلکه فرهنگ، محیط اجتماعی و نهادهای حمایتی نیز نقش مهمی در شکل‌گیری و تحول آن‌ها ایفا می‌کنند. شناخت این تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی می‌تواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه الگوهای دلبستگی در جوامع مختلف متفاوت بوده و چگونه این تفاوت‌ها می‌توانند بر رشد و توسعه شخصیت کودک در مراحل مختلف زندگی تاثیرگذار باشند از این رو، در تحلیل و ارزیابی سبک‌های دلبستگی باید به شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص هر جامعه توجه ویژه‌ای داشت.

تاثیر مهدکودک بر دلبستگی کودکان

تحقیقات نشان داده است که مهدکودک‌ها می‌توانند تاثیر مثبتی بر شکل‌گیری و بهبود سبک‌های دلبستگی کودکان به والدین داشته باشند. کودکان مهدکودکی در مقایسه با کودکانی که به مهدکودک نمی‌روند، از لحاظ سبک‌های دلبستگی وضعیت بهتری دارند. این تأثیرات مثبت معمولاً به دلیل فرصت‌های بیشتر برای تعامل اجتماعی، یادگیری مهارت‌های جدید، و پرورش روابط اجتماعی است که کودکان در مهدکودک‌ها به دست می‌آورند. این محیط‌ها به کودک کمک می‌کنند تا روابط سالم‌تری با دیگران برقرار کند و اعتماد به نفس و مهارت‌های اجتماعی خود را بهبود بخشد.

Submitted by masome on Thu, 02/06/2025 - 23:42