علل خشم در نوجوانان

نوجوانی، مرحله‌ای پیچیده و پرچالش از زندگی است چرا که در این دوره، فرد با تجربیات جدید و همچنین احساسات مختلف روبه‌رو می‌شود و باید در نظر داشت که بسیاری از این اتفاقات برای نخستین بار رخ می‌دهد و این امر موجب می‌شود که نوجوان بیشتر اوقات تحت تاثیر هیجانات و احساسات شدید قرار گیرد و یکی از این احساسات می‌تواند خشم و عصبانیت باشد، که به شکلی متفاوت و گاهی اوقات غیرقابل پیش‌بینی بروز می‌کند. این رفتارها برای والدین اغلب چالش‌برانگیز است، چرا که آنها نیز به نوعی با وضعیت جدید و پیچیده‌ای روبه‌رو هستند و معمولاً نمی‌دانند بهترین واکنش برای مدیریت این رفتارها چیست به همین دلیل، بسیاری از پدر و مادرها ممکن است در مواجهه با این وضعیت‌ها دچار سردرگمی شوند و در تلاش باشند تا شیوه‌ای موثر برای برخورد با رفتارهای هیجانی فرزند خود پیدا کنند.

خشم و پرخاشگری

یکی از نخستین نکاتی که در رابطه با پرخاشگری در نوجوانان باید به آن توجه داشته باشیم، این است که تفاوت میان خشم و پرخاشگری را درک کنیم. آیا پرخاشگری به معنای خشم است؟

در حقیقت، پرخاشگری و خشم دو پدیده متفاوت هستند. پرخاشگری در واقع یک نوع واکنش هیجانی است که می‌تواند از احساس خشم ناشی شود، اما لزوماً به معنای خشم نیست. زمانی که فرد با ناکامی مواجه می‌شود، مثلاً وقتی چیزی که می‌خواهد را نمی‌تواند بدست آورد یا در مسیر رسیدن به خواسته‌های خود با مانعی مواجه می‌شود، احساس خشم به سراغش می‌آید به عبارت دیگر، خشم زمانی ظهور می‌کند که فرد با دست‌اندازها یا بن‌بست‌ها روبه‌رو شود، در حالی که پرخاشگری به‌عنوان یک واکنش به این هیجانات و ناتوانی‌ها به‌وجود می‌آید بنابراین، درک این تفاوت به والدین و متخصصین کمک می‌کند تا در مدیریت رفتارهای نوجوانان در این دوره حساس بهتر عمل کنند.

چرا نوجوانان خشمگین هستند؟

خشم به‌عنوان یک هیجان کاملاً طبیعی، پیام مهمی را به فرد منتقل می‌کند: ناکامی. زمانی که فرد در تلاش برای دستیابی به اهداف خود با شکست مواجه می‌شود یا موفقیتی را که انتظار داشته به دست نمی‌آورد، این احساس به‌طور طبیعی به خشم تبدیل می‌شود و در بسیاری از موارد، این احساس می‌تواند به فرد انرژی بدهد تا در راستای دستیابی به اهداف خود اقداماتی انجام دهد و مسیر خود را ادامه دهد.

پرخاشگری در واقع واکنشی است که زمانی رخ می‌دهد که این خشم به‌صورت برون‌ریزی به بیرون از فرد منتقل می‌شود به عبارت دیگر، وقتی که فرد تحت فشار عاطفی و روانی قرار می‌گیرد، خشم درونی او به شکل‌های مختلف و اغلب به‌صورت پرخاشگری بروز پیدا می‌کند. این برون‌ریزی ممکن است متوجه افرادی شود که فرد با آنها در ارتباط است، مانند اعضای خانواده (فرزند، والدین یا همسر) یا حتی دوستان و همکلاسی‌ها. بنابراین، درک این فرآیند به والدین و مربیان کمک می‌کند تا به‌درستی واکنش‌های نوجوانان را تحلیل و مدیریت کنند.

نمایش خشم

خشم زمانی که به‌صورت فیزیکی یا کلامی به نمایش گذاشته می‌شود، به آن «پرخاشگری» گفته می‌شود، به عبارت ساده‌تر، پرخاشگری در واقع همان برون‌ریزی خشم است که در قالب کلمات یا رفتارهای فیزیکی بروز می‌کند و می‌تواند به خود فرد یا دیگران آسیب برساند. این رفتار نوعی واکنش به احساسات درونی است که ممکن است تحت شرایط خاصی به وجود آید.

مهم است که توجه داشته باشیم افرادی که پرخاشگری می‌کنند، مشکل خاصی در مغز ندارند و این رفتار به‌طور ژنتیکی در آنها وجود ندارد. در حقیقت، خشم یک احساس انسانی است که در تمام افراد وجود دارد، اما پرخاشگری به شیوه‌ای خاص از بروز این خشم اشاره دارد که متوجه دیگران می‌شود و این رفتار آموختنی است و در واقع افراد از طریق تجربیات و محیط اجتماعی خود این رفتار را یاد می‌گیرند.

پرخاشگری می‌تواند در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف به شیوه‌های مختلفی بروز کند برای مثال، در برخی از جوامع ممکن است پرخاشگری به‌صورت فیزیکی و استفاده از اسلحه باشد، در حالی که در فرهنگ‌های دیگر ممکن است به‌صورت کلامی یا حتی به شکل قطع رابطه و انزوا بروز کند. در هر صورت، پرخاشگری به‌عنوان یک رفتار هدفمند شناخته می‌شود؛ به این معنی که فردی که پرخاشگری می‌کند، با این امید که نیازهای شخصی خود را برطرف کند، دست به چنین رفتاری می‌زند در واقع، فرد ممکن است احساس کند که در موقعیت‌های دیگر قادر به رفع نیازهای خود نبوده و پرخاشگری به‌عنوان روشی برای رسیدن به خواسته‌ها و رفع ناکامی‌ها به ذهنش می‌رسد.

نیاز به قدرت

یکی از دلایل اصلی بروز پرخاشگری در نوجوانان، نیاز آنها به قدرت و آزادی است و این نیاز به قدرت به معنای تمایل نوجوانان برای جلب توجه، دیده شدن، تسلط و نفوذ است. نوجوانان به‌طور طبیعی تمایل دارند که صدای آنها شنیده شود و نظراتشان محترم شمرده شود در این دوره از زندگی، آنها می‌خواهند که حرفشان، حرف آخر باشد و بیشتر از هر چیزی، نیاز دارند که جدی گرفته شوند.

زمانی که والدین یا اطرافیان نوجوانان نیاز به قدرت آنها را نادیده می‌گیرند یا آن را نادیده می‌انگارند، نوجوان دچار احساس ناکامی می‌شود و این ناکامی به‌طور طبیعی منجر به ایجاد خشم در او می‌شود و این خشم می‌تواند به‌صورت پرخاشگری بروز کند در حقیقت، زمانی که نوجوان احساس کند که از قدرتش کاسته شده یا نظرات و خواسته‌هایش نادیده گرفته شده‌اند، ممکن است این احساس را از طریق پرخاشگری به نمایش بگذارد.

به‌ویژه در ارتباط با نوجوانان، توجه به لحظاتی که ممکن است به‌طور غیرمستقیم قدرت آنها را زیر سوال ببریم بسیار مهم است به‌عنوان مثال، گاهی اوقات حتی به‌طور شوخی ممکن است نوجوان را مسخره کنیم و او در این مواقع ممکن است احساس کند که قدرتش تحت تهدید قرار گرفته است. همچنین، زمانی که والدین بدون مشورت یا در نظر گرفتن نظرات نوجوان خود، تصمیماتی گرفته و به خواسته‌های او بی‌توجهی کنند، نوجوان ممکن است احساس کند که از قدرت او کاسته شده و به‌دنبال واکنشی از خود برآید، که این واکنش ممکن است به‌صورت خشم و یا پرخاشگری ظهور پیدا کند.

نیاز به آزادی

نیاز به آزادی یکی دیگر از عواملی است که می‌تواند منجر به بروز پرخاشگری در نوجوانان شود. این نیاز در دوران نوجوانی به‌طور خاص و برجسته‌تری خود را نشان می‌دهد و قبل از رسیدن به این مرحله سنی، کودکان به‌طور معمول این نیاز را به شکل پرخاشگری بروز نمی‌دهند.

در دوره نوجوانی و به‌ویژه در دوران بلوغ، نوجوانان تمایل دارند استقلال بیشتری پیدا کنند. آنها به‌طور فطری خواهان این هستند که بتوانند خودشان تصمیم بگیرند و تحت امر و نهی والدین یا بزرگ‌ترها نباشند در واقع، نوجوانان به‌دنبال این هستند که فضای بیشتری برای تصمیم‌گیری و اعمال نظر خود داشته باشند و از حق انتخاب خود بهره‌مند شوند و این نیاز به آزادی، به‌ویژه زمانی که به‌طور کامل درک نمی‌شود، می‌تواند باعث ایجاد احساس خفگی و محدودیت در نوجوان شود و در نتیجه، او به‌دنبال راهی برای ابراز نارضایتی و اعتراض خود خواهد بود.

زمانی که والدین یا اطرافیان بدون مشورت با نوجوان، به‌جای او تصمیم می‌گیرند یا سلیقه‌های خود را به او تحمیل می‌کنند، نوجوان احساس می‌کند که آزادی عمل او به خطر افتاده است و این احساس محدودیت و نادیده گرفتن نیاز به استقلال می‌تواند منجر به بروز پرخاشگری به‌عنوان واکنش به تلاش برای تصاحب آزادی او شود. نوجوان ممکن است از این طریق اعتراض خود را به‌ظاهر نشان دهد و به‌ویژه در مواقعی که تصمیمات والدین از دید او ناعادلانه یا بی‌منطق به‌نظر برسد، این اعتراض به شکل پرخاشگری بروز پیدا کند.

دوسونگری و سرگردانی نوجوان

در دوران نوجوانی و زمانی که والدین به‌طور افراطی شروع به کنترل رفتار نوجوان می‌کنند، او احساس می‌کند که آزادی و قدرتش محدود شده است. این احساس می‌تواند باعث بروز واکنش‌های پرخاشگرانه از طرف نوجوان شود، زیرا او گمان می‌کند که قدرتش از او سلب می‌شود و در نتیجه دچار احساس ممنوعیت و محدودیت می‌شود با این حال، نوجوانان در عین حال والدین خود را دوست دارند و می‌دانند که آنها مهم‌ترین افراد زندگی‌شان هستند و این تضاد باعث می‌شود نوجوان به نوعی دوگانگی عاطفی یا "دوسونگری" تجربه کند.

این حالت دوسویه‌نگر باعث می‌شود نوجوان نتواند تصمیم دقیقی بگیرد. او از یک سو نیاز به ابراز قدرت و استقلال دارد و از سوی دیگر نمی‌خواهد عشق و محبت والدین خود را از دست بدهد به همین دلیل، ممکن است در مواقعی که احساس خشم و نارضایتی می‌کند، به پرخاشگری روی آورد، اما پس از آن، احساس پشیمانی و گناه نیز به سراغش بیاید. این تضاد درونی باعث می‌شود که نوجوان در بسیاری از مواقع دچار سرگردانی شود و نتواند به‌طور کامل احساسات خود را درک کرده یا به‌درستی مدیریت کند.

این روند می‌تواند بارها و بارها تکرار شود، زیرا نوجوان در هر بار، تلاش می‌کند تا بین نیاز به آزادی و قدرت و نیاز به عشق و پذیرش از سوی والدین خود تعادل برقرار کند. در واقع، این کشمکش درونی یکی از ویژگی‌های دوران نوجوانی است که می‌تواند به شکل‌های مختلف خود را در رفتار نوجوان نشان دهد.

برزخ نوجوانی

دوران نوجوانی برای بسیاری از افراد، از جمله والدین، یک دوره پیچیده و پر چالش است. والدین در تلاش‌اند تا فرزندان خود را به بهترین شکل راهنمایی کنند و به اصطلاح آنها را "موفق" کنند اما این تلاش‌ها گاهی به شکلی افراطی و با روش‌های کنترل‌کننده صورت می‌گیرد. در حقیقت، والدین قصد دارند فرزندانشان را به بهشت بفرستند یا آنها را خوشبخت کنند، اما فراموش می‌کنند که هرچه بیشتر از این روش‌ها استفاده کنند، احتمال بروز پرخاشگری و خشم در نوجوان بیشتر می‌شود.

پرخاشگری نوجوان نه تنها به عوامل خارجی مانند فشارهای والدین مربوط می‌شود، بلکه ریشه در وضعیت درونی و روانی خود نوجوان نیز دارد. نوجوان در این دوره از زندگی، به‌طور خاص در مرحله‌ای بین کودکی و بزرگ‌سالی قرار دارد که به آن "برزخ نوجوانی" گفته می‌شود. او از مرحله کودکی عبور کرده، اما هنوز کاملاً به مرحله بزرگ‌سالی وارد نشده است و در این برزخ، نوجوان هنوز در جستجوی هویت و جایگاه خود در دنیا است و نمی‌داند قرار است چه مسیری را دنبال کند، چه عقایدی دارد و چه هدفی در زندگی برای خود تعیین کرده است.

این عدم قطعیت و احساس گم‌گشتگی، باعث می‌شود که نوجوان خود را در میان دو دنیای متفاوت احساس کند. از یک سو، تغییرات فیزیکی و نیازهای جنسی به‌طور فزاینده‌ای بیدار شده است و از سوی دیگر، تفکر و عقاید او در حال تغییر است. او ممکن است گمان کند که می‌تواند به تنهایی همه چیز را تغییر دهد، اما هنوز به‌طور کامل قادر به مدیریت این تغییرات و چالش‌ها نیست.

در نتیجه، نوجوان دچار کاهش در "خودکنترلی" می‌شود و توانایی مدیریت هیجانات و احساسات خود را به‌طور مؤثر از دست می‌دهد و این عدم توانایی در مدیریت هیجان‌ها باعث ناکامی‌هایی می‌شود که به سرعت به شکل پرخاشگری بروز می‌کند. هنگامی که نوجوان نمی‌تواند احساسات خود را به درستی شناسایی و کنترل کند، این ناکامی‌ها به رفتارهای پرخاشگرانه تبدیل می‌شود.

این مرحله از زندگی که نوجوان در آن در تلاش است تا هویت خود را بیابد و با تغییرات جسمی و روانی روبه‌رو می‌شود، طبیعتاً می‌تواند موجب بروز واکنش‌های هیجانی شدید، از جمله خشم و پرخاشگری، شود به همین دلیل، درک این برزخ و حمایت از نوجوانان در این مرحله، برای والدین و کسانی که با آنها در ارتباط هستند، حیاتی است.

خشم نوجوان

خشم در نوجوانان ویژگی‌های خاص خود را دارد و با خشم در بزرگسالان تفاوت‌های چشمگیری نشان می‌دهد. بزرگسالان معمولاً هنگام احساس خشم، به دلیل رشد کامل‌تر شناختی و هیجانی، میزان بیشتری از «خودکنترلی» را به کار می‌گیرند. آن‌ها قبل از ابراز خشم، درباره پیامدهای احتمالی رفتار خود فکر می‌کنند و عواقب آن را می‌سنجند به همین دلیل، در بسیاری از مواقع موفق می‌شوند خشم خود را به شیوه‌ای مدیریت‌شده و سنجیده‌تر بروز دهند.

اما در دوران نوجوانی، اوضاع متفاوت است. نوجوانان به دلیل تغییرات شدید هیجانی که تجربه می‌کنند و هنوز در مسیر تکامل مهارت‌های شناختی و خود مهاری هستند، هیجانات بسیار قوی‌تری را احساس می‌کنند در نتیجه، خودکنترلی آنها نسبت به بزرگسالان بسیار کمتر است و هیجان‌های شدیدی مانند خشم، بسیار سریع‌تر و بی‌واسطه‌تر به رفتار تبدیل می‌شود به عبارت دیگر، نوجوانان کمتر پیش از واکنش، به نتایج احتمالی رفتارشان فکر می‌کنند.

با توجه به این ویژگی‌ها، بسیار مهم است که به نوجوانان مهارت‌های «کنترل خشم» آموزش داده شود، آنها باید یاد بگیرند چگونه هیجانات خود را شناسایی و مهار کنند و رفتارهایی از خود نشان دهند که نه تنها به خودشان آسیب نزند، بلکه دیگران را نیز از آسیب در امان نگه دارد. آموزش کنترل خشم به نوجوانان، به آنها کمک می‌کند تا در موقعیت‌های پراسترس، تصمیمات منطقی‌تری بگیرند، روابط سالم‌تری داشته باشند و در نهایت مسئولیت‌پذیری بیشتری از خود نشان دهند.

حمایت، هدایت و نظارت

بسیاری از والدین در مواجهه با پرخاشگری نوجوانان این پرسش را دارند که باید چه رفتاری نشان دهند؟ پاسخ نخست این است که پیش از هر اقدامی، نگاهی دقیق به رفتار خود بیندازند و آن را مورد ارزیابی قرار دهند. چرا که در بسیاری مواقع، نیت خیر والدین به شکل کنترل بیش از حد بروز می‌کند؛ چنان فشاری بر نوجوان وارد می‌شود که احساس خفگی روان‌شناختی پیدا می‌کند در چنین شرایطی، نخستین واکنش نوجوان سرکشی است؛ تلاشی برای رهایی از زیر فشارها و به دست آوردن فضا و استقلال بیشتر.

زمانی که والدین کنترل‌گری یا دلسوزی افراطی می‌کنند، نوجوان برای بازپس‌گیری استقلال خود به رفتارهای نافرمانی، لجبازی یا حتی پرخاشگری روی می‌آورد و این رفتارها در واقع فریادی خاموش برای اثبات خود و جلب احترام به نیازهای طبیعی اوست.

بنابراین، مهم‌ترین راهکار در برخورد با نوجوانان، جایگزین کردن «کنترل» با «حمایت»، «هدایت» و «نظارت» است. والدین باید به جای اجبار نوجوان به کارهایی مانند درس خواندن، زود خوابیدن، محدود کردن فضای مجازی و...، نقش همراه و راهنمای آگاه را ایفا کنند. این حمایت باید به نحوی باشد که نوجوان احساس خفگی و بی‌قدرتی نکند؛ بلکه احساس کند در محیطی امن، مورد احترام و در عین حال تحت نظارت منطقی قرار دارد.

والدین باید اطلاعات صحیح و واقع‌بینانه‌ای را در اختیار نوجوان قرار دهند تا او خود بتواند تصمیم‌گیری کند و پیامدهای تصمیماتش را بپذیرد. برای این کار، والدین نیز باید دانش خود را درباره مسائل نوجوانی افزایش دهند؛ چرا که بدون داشتن آگاهی کافی، تنها نگرانی‌های خود را به نوجوان منتقل می‌کنند و این نه تنها کمکی به او نمی‌کند، بلکه فاصله عاطفی میان آن‌ها را بیشتر خواهد کرد.

والدین نگران و کنترلگر

بسیاری از والدین با نیت خیرخواهانه و از سر نگرانی، تمایل دارند به جای نوجوان خود تصمیم‌گیری کنند. آنها نگران آینده فرزندشان هستند و می‌ترسند که انتخاب‌های اشتباه، مسیر زندگی او را به بیراهه بکشاند و باعث شود با مشکلات جدی روبرو شود و همین نگرانی‌ها باعث می‌شود که در موضوعاتی مثل انتخاب رشته تحصیلی، نوع دوستان یا حتی سبک پوشش نوجوان، مستقیماً دخالت کنند.

اما از نگاه نوجوان، این رفتار والدین تهدیدی علیه استقلال اوست. نوجوان احساس می‌کند فرصت کافی برای ابراز سلیقه و علایق خود را ندارد و آزادی او نادیده گرفته شده است در نتیجه، برای پس گرفتن این آزادی و نشان دادن هویت مستقل خود، دست به طغیان و سرکشی می‌زند.

کنترل گری والدین - یعنی وادار کردن نوجوان به انجام کارهایی مطابق میل خودشان - هرچند با نیت خیر انجام می‌شود، اما نتیجه‌ای عکس می‌دهد. این رفتار، نیاز طبیعی نوجوان به آزادی و استقلال را نادیده می‌گیرد و باعث می‌شود نوجوان به جای همراهی، در برابر والدین موضع بگیرد و در نهایت هم این تعارضات باعث دور شدن نوجوان از خانواده و افزایش پرخاشگری و سرکشی می‌شود.

جمع‌بندی نهایی

دوران نوجوانی، مرحله‌ای حساس و پرچالش است که در آن نیاز به قدرت، آزادی و استقلال در نوجوانان به شدت افزایش می‌یابد. پرخاشگری‌هایی که از سوی نوجوانان دیده می‌شود، بیش از آنکه نشان‌دهنده ناسازگاری یا بی‌ادبی آنها باشد، بازتابی از نیازهای روانی پاسخ‌داده‌نشده و تلاش برای یافتن جایگاه فردی در دنیای پیرامون است.

در این مسیر، والدین باید نقش حمایتگر، هدایتگر و ناظر را ایفا کنند، نه کنترلگر. با درک نیازهای واقعی نوجوان، دادن آزادی در چارچوب آگاهی و آموزش مهارت‌های مدیریت هیجان، می‌توان از بسیاری از رفتارهای پرخاشگرانه پیشگیری کرد و ارتباطی سالم، پایدار و اثربخش با نوجوانان برقرار ساخت.

در نهایت، پذیرش واقعیت‌های این دوران و نگاه مهربانانه و مسئولانه به نیازهای نوجوانان، بهترین راه برای همراهی با آنها در مسیر رشد و بلوغ است.

Submitted by masome on Sun, 04/27/2025 - 11:21